صدا …
دوربین …
حرکت …
باز هم برایم نقش بازی کن !
کارَت که با من تمام شد ، پرت کن بیرون مرا . . .
راحت ترم …
تا بگویی دوستت دارم . . به دروغ . . .
آدمای دنیای من فعل هایی را صرف میکنند که برایشان صرف داشته باشد!
همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!!
رفتن تو…
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد….
گاهــــــــــــــی دِلـــــــم
تفــــــــــــریح ناسالم می خــــــــــــواد
مثــــــــــــــــل فکر کــــــــــــردن به تـــــــــــــــــو !
اجازه خدا ؟ میشه ورقمو بدم ؟
میدونم وقت امتحان تموم نشده! ولی خسته شدم…
هم قــــــــــد شدیم …
خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم …
پست ترین آدما کسایی هستن که
به دست گذاشتن رو نقطه ضعف دیگران بگن شوخی … !
قیافه ام تابلو شده بود !
گفتن : چی میکشی ؟
گفتم : زجر !
گفتن : نه یعنی چی مصرف میکنی ؟
گفتم : زندگی … !
چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه
اونم کسیه که داغونت کرده !
دیروز با اول شخص بوده ای …
امروز با سوم شخص …
چه راحت با اشخاص رابطه داری
من که نقاشی ام تعریفی ندارد
لااقل خودت راهت را بکش و بـــــرو !!
نظرات شما عزیزان:
سعیده 
ساعت20:33---22 آذر 1391
pari 
ساعت12:55---5 آذر 1391
میدانی ...
گاهی سنگدل ترین آدم دنیا هم که باشی ...
یک آن ... یاد کسی روی قفسه ی سینه ات سنگینی می کند ...
آن وقت به طور کاملا غریزی ...
نفسی عمیق میکشی ... تا سنگ کوب نکنی ...
مثل من ...